
داستان او را تماشا کنید.

این دختر کوچک با رویاهای بزرگ که ناامید از یادگیری بود، مخفیانه تکالیف برادرش را انجام داد. او می گوید: من خواندن و نوشتن را از کتاب های برادرم یاد گرفتم. به زودی راز تررای فاش شد و معلم از پدرش التماس کرد که اجازه دهد او یاد بگیرد.
ترای تنها دو ترم حضور داشت تا اینکه در سن 11 سالگی مجبور به ازدواج شد. در سن 18 سالگی، او مادر سه فرزند بود. او می گوید: «وقتی شوهرم متوجه شد که من می خواهم تحصیل کنم، مرا کتک می زد. من کابوس های آن دوران زندگی ام را می بینم.

مادر ترای به امید اینکه دخترش بتواند چرخه فقر را بشکند، او را تشویق کرد تا رویاهایش را روی یک کاغذ بنویسد. این جوان 20 ساله آنها را در یک قلع ریخته و در زیر صخره ای در مرتعی که در آنجا گله می کرد، دفن کرد. او نوشت: 'به عنوان یک زن بدون تحصیلات، زندگی همچنان یک بار خواهد بود.' من واقعاً به این رویاها ایمان دارم و امیدوارم روزی برای اهداف زنان و دختران فقیر کار کنم.

پس از هر دستاوردی، تررای به زیمبابوه به خانه باز میگشت، قلع رویاهای خود را از زیر خاک بیرون آورد و هر هدفی را که به دست آورده بود، یکی یکی بررسی کرد. در دسامبر 2009، Terrai که اکنون با خوشحالی دوباره ازدواج کرده است، بزرگترین رویای خود را محقق خواهد کرد - مدرک دکترا.
Tererai نماد امید در روستای خود است. در سفری به خانه در سال 2009، تررای و مادرش نسل جدیدی از دختران را تشویق کردند که رویاپردازی کنند و به آنها خودکار، کاغذ و قوطی های فلزی ریز دادند. او میگوید: «این به من احساس خوشحالی میکند، اما در عین حال باعث میشود احساس پوچی کنم که زنان بیشتری هستند که میتوانند فرصت مشابهی داشته باشند، اما آن را به دست نمیآورند». 'داستان من درباره من نیست، بلکه درباره آن چیزی است که می تواند از داستان من بیرون بیاید.'
شما می توانید به دخترانی مانند Tererai در سراسر جهان کمک کنید. در رجیستری برای همه زنان ما نحوه کار را بیابید!
به خواندن ادامه دهید




منتشر شده01/10/2009