درس های آموخته شده
دنزل واشنگتن، بازیگر برنده جایزه اسکار دنزل واشنگتن، مادرش، لنیس را به خاطر نگه داشتن او در زمانی که شروع به ساختن نامی برای خود به عنوان یک بازیگر کرده بود، اعتبار می دهد. یادم می آید یک بار به خانه آمدم و احساس کردم پر از خودم بودم و با هم صحبت کردم: 'این همه را تصور می کردی؟' دنزل می گوید یعنی من یک ستاره هستم. 'و او مانند 'سیاهپوست، لطفا' است. اولا نمی دانی چند نفر برایت دعا می کنند و چه مدت است. سپس او به من گفت که سطل و سطل را بیاورم و شیشه ها را تمیز کنم.
متیو مککانهی متیو مککانهی میگوید که مادرش وقتی بزرگ شد، همیشه یک صبحانه عالی برای شروع روز درست میکرد. بعضی روزها، متیو و خواهر و برادرهایش همیشه در بهترین حالت نبودند. در آن روزها، متیو می گوید که مادرش بازوی آنها را می گرفت و آنها را به رختخواب می برد. او میگفت: «تا زمانی که به جای گرد و غبار روی میز، گل رزهای داخل گلدان را نبینی، سر میز آشپزخانه من ننشین!»
هیلاری سوانک، مادر هیلاری سوانک، جودی، آنقدر به دخترش اعتقاد داشت که خانواده را تنها با ۷۵ دلار به کالیفرنیا نقل مکان کرد. دختر کوچک او برای بردن دو جایزه اسکار بزرگ شد. هیلاری می گوید: بهترین درس زندگی که مادرم به من آموخت این است که همیشه خودم باشم. او همیشه به من میگفت که میتوانم هر کاری را که میخواهم در زندگیام انجام دهم.
مورگان فریمن به عنوان پسری که در روستایی می سی سی پی بزرگ می شود، مورگان فریمن می گوید که مادرش به او می گفت: 'من تو را به هالیوود می برم.' سالها بعد، زمانی که مورگان شروع به ساختن نامی برای خود در شهر نیویورک کرد، نقشی را در برادوی دریافت کرد. وقتی برای اولین بار نام خود را در چراغ ها دید، می گوید اولین کسی که به او فکر می کند مادرش بوده است.
او می گوید: «هر بار که اتفاق خوبی برایم می افتاد، همیشه به مادرم گزارش می دادم. 'بنابراین اولین باری که نام من در چراغها بود در برادوی بود، و من در خیابان 44 یا 45 قدم میزدم و نام من روی خیمه شب بازی بود، و گفتم: 'ببین، مامان!'
بیانسه نولز در مورد مادرش تینا می گوید: «[مادر من] یکی از آن افرادی است که از ملاقات با او احساس افتخار می کنید. و مهم نیست که شما چه کسی هستید، عاشق او می شوید زیرا او روحانی است، او الهام بخش است، او قوی است، او بامزه است، او خلاق است، او با استعداد است... او هر چیزی است که من می خواهم باشم.
بیانسه می گوید بهترین چیزی که مادرش به او یاد داده این است که 'روی زیبایی درونی و روحیه خود تمرکز کند، زیرا این چیزی است که می درخشد.'
تینا نه تنها مادرش است، بلکه بیانسه می گوید که او بهترین دوست او نیز هست. بیانسه میگوید: «من در جایی که میخواهید با مادرتان معاشرت کنید، روابط زیادی دیدهام. او خیلی بامزه و باحال است. گاهی فراموش می کنم که او مادر من است. و درست زمانی که فراموش می کنم، او با حکمت خود به من مثال می زند.
لنس آرمسترانگ در مورد مادرش، لیندا، می گوید: «او برای من همه چیز بود». او مربی من بود. او دوست من بود. او مشوق من بود. او متخصص تغذیه من بود. اون راننده من بود تو همه چیز رو میدونی. تشویق کننده. وقتی بچه بودم او برای من همه چیز بود. بنابراین طبیعی است که وقتی بزرگتر شدم و در شرایط سخت قرار می گرفتم، به او زنگ می زدم. و تنها چیزی که او همیشه به من تاکید می کرد این نبود که 'امروز باید برنده شوی پسرم.' یا، 'بیرون بروید و برنده شوید.' [اما در عوض]، 'فقط بهترین تلاش خود را بکنید و دست از کار نکشید.' هرگز دست از کار نکش. و این امر حتی امروز نیز ادامه دارد. این نگرش من در مسابقه دوچرخه سواری یا بیماری یا صحبت با کسی است که به تازگی تشخیص داده شده [به سرطان یا بیماری] مبتلا شده است: فقط ترک نکنید. و من همه اینها را از او گرفتم.
سناتور باراک اوباما سناتور باراک اوباما میگوید درسهایی که مادرش در کودکی به او آموخته است، همچنان سیاست او را هدایت میکند. مادرم به من همدلی را یاد داد - مفهوم اصلی ایستادن در کفش دیگران و نگاه کردن از طریق چشمان آنها. اگر من کاری اشتباه انجام می دادم، او فقط می گفت: 'اگر کسی این کار را با شما انجام دهد، چه احساسی به شما دست می دهد؟' من فکر می کنم که در نهایت در مرکز سیاست من قرار می گیرد و فکر می کنم که باید مرکز تمام سیاست های ما باشد. اگر کودکی را ببینیم که در مدرسهای در داخل شهر در حال از بین رفتن است، اگر آن کودک ما بود چه احساسی داشتیم؟
ماریا شرایور درباره پدر و مادرش یونیس و گروهبان شرایور میگوید: «یکی از کارهایی که والدین من انجام دادند این بود که عکسهایی را در سرتاسر خانه ما گذاشتند. 'تصاویر بچه ها در آفریقا. بچه هایی که معلول بودند، در موسسات. و [مامان] توضیح می داد که چرا کارش بر زندگی آن بچه ها و زندگی آن خانواده ها تأثیر گذاشته است. او دائماً در مورد آنچه که ما می توانیم انجام دهیم که ممکن است تأثیر داشته باشد صحبت می کند. بنابراین، برای مثال، هر پنجشنبه، او یک قلک روی میز میگذاشت و میگفت: «من معمولاً این مقدار پول را برای خرید مواد غذایی خرج میکردم، اما اکنون پول را در قلک میگذاریم و شما غلات میخورید. من می توانم پول را به آفریقا بفرستم. ... او مدام سعی می کرد در مورد آنچه در بقیه دنیا می گذرد صحبت کند تا ذهن ما را باز کند و به ما بفهماند که خوش شانس بودیم و باید سپاسگزار باشیم.'
شارلیز ترون، برنده اسکار، شارلیز ترون، مادرش، گردا، را به خاطر نگه داشتن او بر زمین میداند. شارلیز می گوید: «من دوست ندارم درام های غیرضروری در زندگی ام خلق کنم. من چیزهای بسیار ساده و بسیار آرام را دوست دارم، و دوست دارم اطرافم را در میان چنین افرادی احاطه کنم. و من فکر میکنم که قطبنمای اخلاقی [من] ناشی از روشی است که من بزرگ شدهام. ... چیزی که او واقعاً در جوانی تشویق می کرد این بود که برای خودم فکر کنم.
جان بون جووی اگر مادرش نبود شاید جان بون جووی ستاره راک نمی شد! جون میگوید: «بهترین توصیهای که مادرم به من کرد این بود: «بازی کردن با آن چیز را یاد بگیر». وقتی من پسر کوچکی بودم، او یک گیتار به خانه آورد و من آن را از پلههای زیرزمین انداختم، اما هفت سال بعد آن را برداشتم. به همین دلیل است که من امروز اینجا هستم و با شما صحبت می کنم.
سلما هایک، بازیگر نامزد اسکار، مادر سلما هایک از طریق خوانندگی به او درس زندگی داد. من مادرم را دوست دارم زیرا او عاشق آواز خواندن است و او زیباترین صدایی را دارد که تا به حال شنیده ام. سلما می گوید، او مانند یک فرشته آواز می خواند. او زمانی که من کوچک بودم بیش از حد از آن استفاده می کرد. او مدام آواز می خواند و بارها باعث شرمندگی من شد. اما مادرم به من یاد داد که هر وقت دوست داشت بخواند، مهم نیست دیگران از جمله من چه فکری میکنند. او فقط قرار بود آواز بخواند و با صدایش احساس آزادی کند. من او را به خاطر شجاع بودن و داشتن چنین صدای مهمی در زندگی من دوست دارم.
در ستایش مادر
لحظات عالی در مادر شدن
اپرا در مورد مادر بودن
داستان های مورد علاقه شما در مورد مامان